حقیقتی شبیه افسانه ها...

راحت بخواب ای شهر آن دیوانه مرده است...

حقیقتی شبیه افسانه ها...

راحت بخواب ای شهر آن دیوانه مرده است...

دیوانگی

يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۲۵ ب.ظ

بسم الله ، رب الحسین و هو المحبوب


دلم داره پر میزنه، می دونی چرا ؟ هفتم دی سفر عشق ما شروع خواهد شد. و من خودم رو آماده نکردم! قرار بود پاک پاک برم، نشد! قرار بود اول از خودم پیاده شم، نشد! قرار بود عاشقانه برم، نشد! اما یه راهی مونده...

می دونی تنها راهم چیه؟ فقط باید برم... هر چی شد شد دیگه فهیمدم نه، برنامه ی سفر با ما نیست، حسین جان،  نمی خواستم اربعینت ببینی من چی کارم اما مثل اینکه تو رو برای ما گناه کارا آفریدن،  باشه.... فقط  بزار برسم کربلا بهت بگم ... بگم ... نه! تو بهتر میدونی که آقا  ... با همه ی بار گناهم... با روی سیاهم... با دل مشغولیام... با خود خواهیام... دوست دارم به خدا دوست دارم ... پلاک نوکریم روسینمه آقا... منم بخر،...  اصلا آقا اربعینت بین 14 میلیون زائرت تو رو به جون عباس... درهم بردار.

حسین جانم ... جانم


۹۱/۱۰/۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین سرائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی